- عمو جون، دیگه خونهء ما نمیای برام جادوگری کنی؟ از همونا که با اجی مجی لاتجری از تو موهام شکلات درمیاومد ها...
- چرا، حتماً میام عزیز عمو.
(مادرش با چشمخوره و صدای آروم): اِه! آدم نباید پررو باشه!
یک ساعت بعد، موقع خداحافظی:
- خوب، ما دیگه زحمت رو کم کنیم.
- خواهش میکنم. بسلامت.
- خداحافظ عمو. یادت نره خونمون بیایها!!
|