Nov 20, 2007

بدون شرح

    - عمو جون، دیگه خونهء ما نمیای برام جادوگری کنی؟ از همونا که با اجی مجی لاتجری از تو موهام شکلات درمی‌اومد ها...

 

    - چرا، حتماً میام عزیز عمو.

 

    (مادرش با چشم‌خوره و صدای آروم): اِه! آدم نباید پررو باشه!

 

 

   یک ساعت بعد، موقع خداحافظی:

 

   - خوب، ما دیگه زحمت رو کم کنیم.

 

   - خواهش می‌کنم. بسلامت.

 

   - خداحافظ عمو. یادت نره خونمون بیای‌ها!!