من با خواندن یک سری کتابهای خودشناسی پی به این میبرم که اکثر افراد جامعه و اطرافیانم بخاطر اسیر هویتفکری بودنشون، کارهاشون اشتباه و بلکه اشتباه در اشتباهه. و بعد شروع میکنم به ایراد گرفتن از آنها و اشتباهشان را به آنها تذکر دادن. یا اینکه حتی چون بیشتر اوقات جرات نمیکنم رو در رو بهشون بگم، این ور اون ور (مثلاً توی وبلاگم!) هی به این و اون نق میزنم. (تازه از همه جا هم بیخبرم که این ارگانیسم هم بنوعی دیگر، خودش دچار هویتفکری است.)
بنابراین شاید یک لم خوب این باشه که اشتباهاتی را که در اطرافیانمان میبینیم را هم فقط نگاه کنیم، بعنوان یک سری واقعیتها.
میگویی:پس "امر بمعروف و نهی از منکر" که سنت پسندیدهای است، چه میشود؟
میگوید: یه جوالدوز به خودمون، یه سوزن به دیگران!